تابلو ورق طلا آفتاب آمد
آفتاب آمد دليل آفتاب گر دليلت بايد ، از وي رو متاب
عشق از ديدگاه مولانا و بسياري از عرفا با زبان و قلم قابل توصيف نيست ، بنابراين ، در اين جا مي گويد اگر مي خواهي حقيقت عشق را بشناسي تنها يك راه وجود دارد و آن هم اين است كه بايد خود عاشق شوي وعشق را جز از عشق نپرسي. همان طور كه آفتاب خود دليل بر وجود آفتاب است و دليل ديگري خارج از آن براي اثباتش لازم نيست ، عشق هم خودش خود را ثابت مي كند و نيازي به دليل خارج از خود ندارد.پس همان گونه كه اشاره شد تنها راه فهم عشق ، عاشق شدن است.
از وي، ار سايه نشاني مي دهد شمس هردم نور جاني مي دهد
سايه در اين بيت كنايه از تعبيرات لفظي و استدلالهايي است كه براي شناخت عشق و حقيقت به كار مي روند اما با وجود اين كه نشاني از حقيقت در خود دارند نمي توانند ما را به آن برسانند ، در حالي كه با كشف و شهود مي توان مستقيما به حقيقت دست يافت. در جايي كه آفتاب نور جان بخش خود را هر لحظه به همه جا مي تاباند ديگر نيازي نيست تا با تمسك به وجود سايه وجود آفتاب را اثبات كنيم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.